پشتکبازى یک نفر خم مىشود و دیگران از روى او مىپرند.
اشتر کجا، پیشتر بیا (تربتحیدریه) بازیکنان به دو گروه تقسیم مىشوند و هرکدام براى خود یک استاد انتخاب مىکنند. براى تعیین گروهى که باید بازى را شروع کند دو استاد بین خود تر یا خشک مىکنند. استادى که برنده شده افراد خود را مىبرد و دور از چشم یاران رقیب، در گوشهٔ خرابه یا در مکان تاریکى پنهان مىکند و خودش نزد گروه رقیب برمىگردد و به آنها مىگوید که به دنبال آن بروند. گروه رقیب از او مىپرسد: 'اشتر کجا؟' و استاد مىگوید: 'پیشتربیا' . بههمین ترتیب گروه رقیب را کمکم به محل مخفىشدن یاران خود مىبرد، وقتى خوب نزدیک شدند فریاد مىزند: هوى و افراد آن از تاریکى بیرون مىریزند. گروه رقیب فرار مىکند. اگر از افراد دستهٔ پنهانشده کسى توانست یکى از افراد فرارى را بگیرد تا محلى که بازى از آنجا آغاز شده و 'سرملّه' خوانده مىشود از او سوارى مىگیرد. گروه فرارى باید با سرعت خود را به سرمله برساند.
تُشلهبازى (تیلهبازی) (مشهد) به تعداد بازیکنان روى یک خط مستقیم و با فاصلهاى مساوى چالههاى کوچکى به قطر دو سانتیمتر و عمق ۲ – ۵/۲ سانتیمتر روى زمین حفر مىکنند. نفر اول بازی، تشلهٔ خود را لب چالهٔ اول مىنشاند (در لهجه محلى شوند مىگویند). سپس نقطهاى را در امتداد چالهها با فاصلهٔ دو خانه بهعنوان نقطهٔ شروع بازى تعیین مىکنند. بازیکنان بهترتیب از نقطهٔ شروع تشلههاى خود را بهطرف چالهها مىزنند. در اینجا توافق مىکنند: لوکلى موکلى از سیخ تا سوزه قبوله (از سیخ تا سوزن قبول است).در اینجا چندین وضع پیش مىآید: یکى اینکه بازیکنى که تشله را زده است تشلهاش به لبهٔ چاله برمىخورد و برمىگردد (لوکلی) که در این حالت دوباره باید آن را بزند. دیگر اینکه تشله به خانه برود یا به تشلهٔ بازیکن دیگر برخورد کند (تیر بزند) در اینصورت نیازى به تکرار بازى نیست.شکل دیگر تشله به لبه چاله بخورد و بهطرف چپ یا راست منحرف شود (موکلی) که در اینصورت بازیکن مجدداً باید تشله را بزند.هربار که تشله بازیکنى به تشلهٔ یکى دیگر از بازیکنان بخورد یک امتیاز مىگیرد. گاهى بازى بر سر پول انجام مىشود. (به ازاء هر تیر مبلغى از قبل تعیین مىکنند). وقتى این بازى دو نفره انجام مىشود، گرفتن سه خانه برابر با یک تیر بهحساب مىآید. در اینصورت وقتى هر چهارخانه گرفته شود بازى تمام مىشود.
سنگ سنگ چلیپا (سبزوار) بچهها در یک صف مىایستند و استاد در پشت سر آنها حرکت مىکند و سنگ ریزه را به طورىکه کسى متوجه نشود در دست یکى از بازیکنان مىگذارد و مىگوید: 'سنگ سنگ چلیپا / نه در زمین نه در هوا.' کسى که سنگ ریزه را در دست دارد باید قبل از اینکه دیگران متوجه شوند و او را بزنند از صف فرار کند و خود را به محلى که قبلاً در خارج از صف تعیین شده برساند. اگر کسى قبل از خارج شدن از صف او را بزند او دیگر نمىتواند فرار کند و در صف باقى مىماند. اگر خود را به محل موردنظر برساند آن وقت استاد براى هریک از بازیکنان داخل صف نامى را انتخاب مىکند. بعد از بازیکن خارج از صف مىخواهد نام بازیکنان را حدس بزند. بازیکن حدس مىزند، اگر درست بود از آن کسى که نام آن را درست حدس زده، از فاصلهٔ محلى که ایستاده تا صف کولى مىگیرد. اگر موفق نشد دو بار دیگر فرصت حدس زدن دارد اگر در این دوبار هم نتوانست حدس درستى بزند دوباره به صف برمىگردد.
علىلمبک (مشهد) چوبى ضخیم را روى تکیهگاهى قرار مىدهند و دو بازیکن در دو سر آن مىنشینند و چوب بالا و پائین مىرود و بچهها مىخوانند: 'علىلمبک، شاخدمبک' .
کشتى محلی، چوخه (قوچان – بجنورد – اسفراین – فریمان – چناران) لباس مخصوص این کشتى شلوارى است که تا سر زانو مىرسد و روپوشى که از بافتههاى پشمى و نخى محکم محلى است و چوخه نام دارد و بدون آستین مىباشد و شالى که بازیکن به کمر مىبندد.مقررات کشتى شبیه دیگر کشتىهاى سنتى است، فقط در این کشتى نمىتوان از یک خم و دست انداختن به پائین زانو استفاده کرد. در این کشتى پُل زدن هم ممنوع است. بازنده کسى است که شانه آن با زمین تماس حاصل کند. قضاوت در این کشتى با پیشکسوتانى است که باچوخه نام دارند. بنابر رسم محلى جایزه این کشتى یک قوچ است.
کیهکیه در مىزنه؟ (طبس) بازیکنان به وسط مىآیند و حاضران همراه با آهنگ تنبک و دایره دست مىزنند و بازى شورع مىشود. داستان مربوط به دخترى است که خواستگاران بسیارى دارد و آنها پیوسته به منزل آنها مىآیند. مادر از او سئوالهائى مىکند و جوابهائى مىشنود.نمونهٔ متن از این قرار است:مادر: گل پری، نازپرى – دیشب لب بومد که بود؟ کل کل غلیوند چه بود؟دختر: مرگ خودت، جون خودت کسى نبود – بچهٔ تاجر بچه بود – تکهٔ چپت آورده بود – بالاى سرم گذاشته بود – وقتى که من بیدار شدم – پدر سگه بجسته بود – گل سرخ و گل زرد و گل ناز – شالا من باشم و یار.
گرگم و گله مىبرم (مشهد) یکى گرگ مىشود و دیگرى چوپان. گوسفندان پشت سر چوپان دستهاى خود را در کمر یکدیگر حلقه کرده و صف مىبندند. سپس گرگ مىخواند: 'گرگم و گله مىبرم' چوپان و گوسفندان با هم جواب مىدهند 'چوپون دارم نمىذارم' به این ترتیب هرکدام براى آن دیگرى رَجز مىخواند تا گرگ حمله مىکند و گوسفندان به این طرف و آن طرف مىدوند. دست گرگ بههریک از بازیکنان که برسد بازیکنن مىسوزد و از بازى خارج مىشود. بازى اینقدر ادامه پیدا مىکند تا دیگر گوسفندى نماند.
گوشهبازى (مشهد) چهارنفر در چهار گوشهٔ اتاق مىایستند و یک نفر در وسط باقى مىماند. بهمحض شروع بازى بازیکنان باید جاهاى خود را با هم عوض کنند و نفر وسط هم باید سعى کند جاى یکى از آنها را بگیرد. در صورتىکه موفق شود بازیکنى که جاى خود را از دست داده در وسط مىماند.